.....................



سلام احسان جونم خوبی شبت خوش خسته کارهات نباشی نیامدی جنگ هم شروع شد

آنچنان عاشقانه
به تمام
خواهمت خواست
که قلمت سربه زیر شود
و انگشتهات
بر تن من بریزد
ذهن زیبای تو را
زیباترین چیزی که میتونستم از خدا بخوام تویی????
کسی که با خیالت به زندگیم معنا دادی جوری عاشقت شدم که بهش فکر هم نمیکردم دور ترین نزدیک من میخوام اینو بدونی که این درد عشقی که الان دچارش شدم زیباترین دردی هست که تو زندگیم تجربه کردم یا بقول همایون شجریان خوب شد دل به عشقت مبتلا شد خوب شد
هر سالی که می‌گـذرد
تکه ای از من در آن سال جا می‌مانـد
تو را نمی‌دانـم
اما من در سالی که گذشـت
مثل تکه های یک پازل به هم ریختـم
هر چه جستجو می‌کنـم
نمی‌دانم کدام تکه ام در کدام لحظه جا مانـده که اینگونه سردرگم و دلتنـگ به سر می‌بـرم
تلخم ولی قسم به عشق تو را مست می‌کنم بنوش مرا
با چشم‌های نیمه‌باز چون بوسه‌های بی‌هوا یک نفس بدون فکر دیوانه‌وار من دوست داشتنت را
جرعه جرعه مست می‌کنم
بنوش ‌مرا تلخم گَسَم همچون شراب یا شعرِ ناب در دست‌های توووووو
چون تیغِ آفتاب در چشم‌ ماه‌تاب
بنوش‌ مرا تلخم ولی قسم به عشق
تو را مست ‌می‌کنم تا تو تمامِ شب
آواز سَر کنی
من دوست‌ ‌دااااارمت
با تو دیوونگیَم قشنگه
ترس و دعوا و غم و شادی
و عشق قشنگه
با تو تک تک جزئیاتِ
خسته کننده زندگی هم قشنگه
قیصر امین پور چه زیبا به عشقش میگه من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغـاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم تــو را دوست دارم
نه خطی نه خالی نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 27 / 1

و ساعت 10:58 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی از خودت خبر بیار درا رو واکن عشق من نترس بهت عشق اعتراف کن حال آقای یراحی چطوره


جان شیرینم
می خواهم بساط دلدادگی ام را
پهن کنم گوشه ی لبت
آن هم با یک بوسه
عطر نفس هایت را
با ولع به مشام بکشم
شانه ایی امن باشم
برای گرمای احساساتت
جان شیرینم چشمانت را به روی نگاه من نبند
بگذار با هر نگاه هرچند نیم بند
عاشقت شوم
خیالم را تبعید می‌کنم
تا دیگر به تو نیاندیشد دهانم را می‌درم
اگر نام تو را دیگر بار بگوید در این هنگام
اگر هنوز هم حضور داری
آخرین کلماتم را
در زندگی یا مرگ
با تو می‌گویم بدرود
برایم بنویس دوستت دارم
و شانه هایت را بفرست
من تنها به این امید
نفس هایم را همراهی می کنم
تُ را
عاشقانه‌تر دوست خواهم داشت
چه بمیرم چه بمانم قلب تُ
آشیانه‌ی من است و قلب من
باغ و بهار تُ
عشق
همیشه به داشتنت در کنارم یا لمس دستانت
و نوازش موهایت نیست عشق گاهی
ایستادن و از دور تماشا
کردنت است عشق باتمام بی رحمی زیباست
به شرط اینکه
دل عاشق خود را
بزرگ کنم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 26 / 1

و ساعت 10:21 بعد از ظهر


سلام احسان جونم یکسره داره مشهد بارون میاد جایت خالیست ولی خیلی سرد شده خوبی عزیزم مواظب خودت باش

بھار ڪه آمد
دوست‌داشتنت یڪ سال دیگر
در قلبــــم ریشہ‌هایش
محڪم‌تر و خیال بوسہ‌هایت بر تنہ‌‌م
شڪوفه هایش بیشتر شد
به بهار ِ چشمانت
کوچ کردم شاید برایم تکرار شوی حیف آواز عاشقی
سَر نداد
پرنده ی احساس
و در حال و هواے عید،عجیب هوس ڪرده‌ام
نڪَاهت را بو ڪنم
و در خیال بازوانت
عشق را با صداے بلند فریاد بزنم
آغوش وا ڪن
عمرےست در دام نڪَاہ تو اسیرم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ کاش بودی پیراهنِ تار و پودم
یا که پیراهنِ تنِ تو من بودم یا کاش هر دو بودیم در پیاله‌ی یاران
تو شراب من آب باران یا کاش دو مرغک عشق بودیم
دو تنها
به صحرای همدمی
بدون آدمی
پشت پرچین خیال
در مرز آرزوهای محال
زیر درخت امیدهای دور و دراز
به تو می اندیشم
تا از راه برسی
با کوله باری از بوسه
با طعم بهار نارنج
با غرور و شرمی مردانه
بگویی امدم بمانم اگر لبخندت را بنام من کنی
مسخ میشود دلتنگی هایم
روز به روز
هفته به هفته
سال به سال و من به موجودی عجیب تبدیل میشوم
که نیمه ی وجودش را از او جدا کرده اند
اما الان سال هاست که زنده است
و بر روی جاده ی زندگی
خودش را آرام آرام
به جلو میکشاند



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 1

و ساعت 10:45 بعد از ظهر



شنبه ها تنهاترينم در آغوش زندگی
باران به چشمانم بوسه ميزند
و دامانم پر ميشود از عطر شقايق و رازقی
قلم بر صفحه ی دفترم ميرقصد
و واژه ها بر مركب عشق سوار ميشوند
من ميبارم قلم ميرقصد واژه ها ميخندند‌تو ترانه ميشوی و باز خاطره زاييده ميشود
حس آميزی زيبايی دارد اين شنبه
با چشمهایت
نمیتوان آدم ماند
نمیتوان یڪجا نشست و
پرواز را نخواست
با چشمهایت
نمیتوان گفت ڪه
دنیا هیچ زیبایی
دربین نداشت
با چشمهایت چه چیزها
چه وصف‌ها ڪه
نمیتوان گفت
حس داشتنت
مانند کهنه شرابی‌ست که
عجیب مست میکند
خیره شو در برق چشمانم
بگذار عشق را
آرامش را
حس پرواز را
از پشت چشمانِ
شبرنگت احساس کن
من تــو را
بہ شروعی تا بے نهايت
بہ خلوتے بے اضطراب
بہ آرامشی پس از انتظار
و بہ هميشڪَی ماندنی
بی دلهره می برم
تــــو اما همينطور عاشقانہ بمان
بڪَذار ببوسم خیال لب
      شیرین عسلٺ را
        مڪَذار ڪه من ٺشنه
                     و ٺب دار  بمیرم
در پای ٺو یڪ بار
   بمیرم ڪه هنر نیسٺ
           باید ڪه به هر لحظه
                     دو صد بار بمیرم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 25 / 1

و ساعت 4:52 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم خسته کارهایت نباشی وای امروز چه بارون قشنگی از صبح میاد جایت خالی بیادتم


صبح ها لباس آرامش بپوش
دست‌هایت را باز ڪن
چشم‌هایت را ببند
برو بہ آسمان
و حس ناب زنده
بودن را نفس بڪش
چون من هنوز هم 
لذت با خیال تو بودن را
با هيچ چيز عوض نميكنم
دوست داشتنت حال ديگرى دارد
مطمئن باش كه من حتی اگه روشنايی رو تویِ بقيه ببينم بازم تاريكیِ تو رو انتخاب می‌كنم
لعنتی لبهایِ زیبایت
فقط مـــال مـن است
ڪور باد آنڪس ڪه چشمش
ســـــوے امـــــوال مــن است
در آغـــوشـم
بڪَیــر ڪھ بھ
امنیت آڹ محتـاجم
بھ شانــھ هایت
بھ نــوازش هایت
بیا تا روے
چشمانــم بنشانمت
ڪھ مڹ بی نهـایــت
دوســت دارمت
که خیال بودنت نفس کشیدنت اصلا سکوتت هم عشق است
خنده هایت که دیگر جای خود دارد
غوغا میکند دل و جان را با خود میبرد
تو همان یک نفری عشق جانم
ای زیباترین اتفاق ای شیرین ترین احساس
دوستت دارم بسیار
????زیبایی چشمان تو را ماه ندارد
لبخند تو را باغ به ولله ندارد
وقتی تو نباشی دل این شهر
گرفته ست
هر کوچه که در سینه به جز آه
ندارد
بردی دل از این شاعر بیچاره و
گفتی
دل کندن از این خانه دگر راه
ندارد
چشمان تو آنقدر قشنگ است
عزیزم
این کوکبه در چشم تو را شاه
ندارد????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 1

و ساعت 4:43 بعد از ظهر



‎فروردین دارد تمام میشود
‎اولین باران بهار را که نبوده ای
‎خودت را به اولین شکوفه ی اردیبهشت برسان
‎میدانی که
‎اردیبهشت بی تو
‎بهشت نمیشود
دعوتم کن به شهر آغوشت شهری که
عطر دلدادگی اش بتَراود اندامم را آغوشی که
بی پَروا مَرا
لا بلای بازوانش بفشارد بوسه هایش غرقم
کند آنگاه با شهد لبانت
عسلی کن لبانم را
خیال بوسیدنِ تو
چای ذغالیِ دِبشی ست که عجیب میچسبَد در این
سَرمای طاقت فرسایِ بی مهری کافیست بِبوسی مَرا
تا قدرِ یِک جَهان دِلگرم شَوم بِه عِشقِ پر حرارت تو
من با ذره ذره قلبم با هر دم و بازدمم دوستت دارم
میدانم که دوست داشتنم باز هم
در باور تو کم است
تو کنارم باش
من تمام شب های عمرم
را تاب می آورم
به امید صبحی که
چشمانم به روی تو باز شود
میدونی تو اگه عدد بودی چه عددی بودی؟ چه عددی؟ می‌شدی عددِ 721 خب حالا این عدد چه معنایی داره معنیش یعنی بین هفت آسمون و دو عالم تو برام یدونه‌ای خیلی عجیبه ولی یسری آدما این حس رو درونت به وجود میارن، یعنی یجوری توی قلبت جا باز میکنن که با دنیا و آسمون و زمین و ماه و کهکشان و هر چیزه دیگه‌ای که از ذهنت بگذره عوضشون نمیکنی مثل حس من به تو. تو خاص‌ترین آدم زندگیمی و من تورو به اندازه ستاره های آسمون به اندازه گرمای خورشید به اندازه زیبایی ماه و بی‌نهایت دوستت دارم
شعر بودی
آمدی به ذهنم
نوشتمت
تا از یادم نروی
باران بودم
باریدم در شب تنهایی ات
پنجره را بستی
تا فراموشم کنی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 1

و ساعت 4:42 بعد از ظهر



شاید یک شب
منم راهِ رسیدن
به خوابت را
پیدا کنم
اگر،خیالت بی خیالِ
چشم هایم شود
تو را دوست دارم
چون بوئیدن غنچه‌ای در حال باز شدن
چون رویایی شیرین بعد از کابوس تو را دوست دارم
چون هر سلامی پس از بدرود
امشب
شرم و حیا را
پشت در اتاقی جا گذاشته ام
که نیمه باز به انتظارت
نشسته است
بـیا تا نجوا کنم
در آغوشت
خیال عشق را
هوایِ عاشقی با تو مثلِ بهار های گیلان
غیرِ قابل پیش بینی است گاه ابری است
گاه بارانی
و گاه طوفانی
آنقدر نوسان دارد که با آفتابی شدنِ آسمان
باید ذوق کرد درست مثلِ لبخند های کمیابِ تو بعد از چند روز دلگیری
گاهی برگرد و بغلم کن
برگرد و تنگ بغلم کن
وقتی حافظه‌ی تن بيدار می‌شود
هوسی قديمی دوباره در خون می‌دو‌د
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
و دست‌ها هوای لمس تو را دارند
گاهی برگرد و بغلم کن
وقتی لب‌ها و پوست يادشان می‌آيد
مرا با خود ببر در ش
دلم آرامشی مطلق می خواهد آرامشی که مرزی ترین لایه های میانمان را خط بزنم
و در هوای تو نفس بکشم
آرامشی که ساعت داشتنت را کوک نکنم
و روزها از زندگی جا بمانم
آرامشی که آنچنان محکم بخندم که غصه بمیرد
دلم آرامشی بی قید و شرط میخواهد
تنها چهره‌یِ توست عشقِ من و خیال تن اَت
تنها با خیال توست
که من از تنها بودن دست می‌كِشم
و حتّی دست می‌كشم
از بودنِ اين شَبح كه آيينه هم برايش خالی ست
بايد ببينمت
تا زمين و زندگی را به دست گيرم
به دور از بودن اَت
خونم آبیِ خاكستری ست
كه سكوت می‌كند
به دور از بودن ات
در من چيزی نيست
جُز مُشتی بزرگ و فرو بسته
كه آزارم می‌دهد
نبودن اَت
پلكِ عظيمی ست
رویِ تمامِ تنم
وفادارانه ترین عاشقانه
رو سعدی اونجا میگه که
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 1

و ساعت 4:41 بعد از ظهر



جهانم سرزمين خیال دستان توست
كه نسيم آرامشش
می‌پيچد لای موهايم
موهايم تاب بر می دارد
موج می‌گيرد طوفان می‌شود و دلی در آغوش اين سرزمين
خودش را بخواب ميزند
عشـق
ڪودتايی‌سـت
در ڪيمياےِ تـن
و شـورشی‌سـت شـجاع
بر نظـم اشيـاء و شـوق تـو
عـادت خطـرناڪی‌سـت
ڪہ نمی‌دانـم چڪَونہ از دسـت آن
نجـات پيـدا ڪنم و عشـق تـو
ڪَناه بزرڪَی‌سـت
ڪہ آرزو می‌ڪنم
هيـچ‌ڪَاه بخشيـده نشـود
آنقدر دوستت دارم‌ها
دلتنگى‌ها خاطرت به زبان‌هاى
گوناگون روى قلم‌ها چرخيده
كه ترجيح ميدهم
قلم را زمين بگذارم وتمامِ
آشوب‌هاى دلم را كنارِ گوشَت نجوا كنم
بودنت را لازم دارم
براى چند دقيقه ابرازِ دلتنگى ديگر كافی‌ست
هر آنچه خواندى و به رويَت نياوردى
عشق به نظرم تلخ نیست قشنگه بدون دلیل طرفتو دوست داشته باشی همین چیزای ساده خیالش رو نفس کشیدن و با عشق نگاهش کردن میخام بنویسما اما همچین حس خاصی رو نمیشه تایپ کرد بنطرم وقتی میفهمی عشق چیه که حسش کنی مثلا وقتی یهو‌ به خودت میای و خودتو غرق یه ادمی میبینی که اونو به هر چیزی ترجیح میدی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 24 / 1

و ساعت 4:40 بعد از ظهر


احسان جونم صدف زندگیم فدای اون صدف گذاشتنت بشم بوس بهت چقدر دلتنگتم چقدر تو رو کم دارم ‌لحظه لحظه عشق


دوست داشتنت زیباترین حس دنیاست به بوئیدن پرتقال می‌ماند به عطر نرگس و رایحه‌ی یاس وقتی عاشقت شدم
نمی‌دانستم تکه‌ای از بهشت در دوست داشتن تو، توصیف می‌شود
تڪرار می ڪنم تو را
در تمام شعرهایم
تو می روی از
درون هر چه که احساس مرا
در انعکاس نفسهایت
تڪرار می کند
تو دوستت دارم های مرا
به انزوا می کشانی در لابلای سکوتی سرد
من عهد بسته ام که
تمام فصول تو رابسرایم در
عاشقانه ترین فصل
در عاشقانه های مڪرر
و در دیوان عشـــــق
بہ ستــاره ها بنگر ڪہ چطور دیوانہ وار عشق بازے میڪنند بہ آسـمان بنگـر ڪہ چطـور در سیــاهے خود مست میشـود بہ اقیــانوس بنگــر  ڪہ چطور تن شرجیش دل امواج را آب میڪند تو نیـز هم رنــگ جمـاعت شــو مست شو دیوانہ شو و رد پاےعشــق را بر لبـم بوســہ بزن
در من بچرخ در من برقص
گونه هایم از تو گلگون است و
لبخندم از تــو شرمم از گرماے توست و
چشمانم از تو خمار ببین
من و تو فقط چند دقیقه در یکجا اتاق نفس ڪشیده ایم و من این چنین مستم
لبهای ما
احساس عمیق عشق را
نابلدند بیا تا مصاحبتی عاشقانه
چشمهایمان را
به هم تعارف کنیم
قسم به جانِ عزیزت که در
شبِ عُسرت
غمِ بزرگِ مرا غمگسار
خواهد کشت
تو در کنارِ منی نه تو
در خیالِ منی
مرا که مستِ تواَم این
خمار خواهد کشت



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 1

و ساعت 9:53 قبل از ظهر


احسان جونم مامان مریم ات خوبند اخ یک عکس جدید ازشون بذار امیدوارم همیشه شادسلامت باشند ‌همچنین پدرت

هر شب
من و مهتاب با بوسه
بدرقه ات می کنیم تا خواب بخواب ای
شُکوه هر شعر و شیدایی بخواب ای دلیل آفتاب و هر روشنایی بخواب که فردا زندگی
با چرخشِ چشمان تو آغاز خواهد شد
عاشقانه های دل انگیزی زیرزبان توست‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌
وقفل های نهان بردهانت
با کلید بوسه های آتشین می گشایمش
چنان می‌بوسمت که هردوگرم وعاشقترشویم
توازبوسه های داغ من
من از ترنم عاشقانه های تو
بگو دوستم داری تا زیباتر شوم
بگو دوستم  داری تا انگشتانم طلا شود
و ماه از پیشانی ام بتابد
بگو دوستم داری تا زیر و رو شوم
تبدیل شوم به خوشه ای گندم یا یکی نخل
بگو دل  دل نکن
بگو دوستم داری
تا شعرهایم بجوشد و واژگانم الهی شوند
عاشقم باش تا با اسب به فتح ِ خورشید بروم
گویا تو را
از سال‌ها قبل
دوست داشته‌ام
قبل‌تر از گریه‌های کودکی‌ام
قبل‌تر از لیلی قبل‌تر از زلیخا
شاید قبل‌تر از آنکه دانه‌ی گندمی
آدمی را به زمین بکشاند.من تو را قبل‌تر
از واژه‌ی عشق، دوست داشته‌آن
گفته بودم
ریز گردهای عشقِ
من به تُ
در همه جاپخش شده
بد نیست
اگر مبتلایم بشوی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 1

و ساعت 9:51 قبل از ظهر


چقدر امسال عید زود تموم شد و ماه رمضون که زود دارد میگذرد امسال بهترین با شکوه ترین سال زندگیت باشه


شب که میشود
دلم بی سبب
بهانه تو رامی گیرد
کاش بودی
هیچ میدانستی نبودنت
شب غم انگیزم را
خیالت دل انگیز می کند
و‌معجزه
دوست داشتنِ توست که حتی بدون حضورِ خودت
هر روز
در من اتفاق می‌افتد
زیباترین عشق
دلم میخواهد
ساعتها به چشمان
مستت بنگرم
غرق شوم درنگاه عاشقانه ات
وبگویم میخواهمت
دوستت دارم
باش تاباشم
چون‌ بودنم تنها درکنار
تو‌ معنا دارد
ای آشنای من
برخیز و با بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم جامِ تهی از شراب را
وز خوشه‌های روشنِ انگورهای سبز
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را
بهـار نارنـج آورده ام
با عطـر نگاهـم
طعـم چـای صبح است
همـراه
عسـل لبهایتـــ دل پذیرترین
صبحانـه امروز
در حاشیه ی لب هایت تمام شب را قدم می زنم شاید بوسه ای اتفاق افتاد
ڪجاے دنیاے تـو بمانـم ڪه
آرزوهاے بارانیم به تـرنم عشـق
آغشته شـود من با بـوسه هاے بارانـے تـو خلق شـده ام
مرا میان بـازوانت
پشت تمام واژه هاےاحساس
پنهان ڪن
معجزه
دوست داشتنِ توست که حتی بدون حضورِ خودت
هر روز
در من اتفاق می‌افتد
یک شب بیا
و گیره از موهایِ من وا کن
تا مو به مو
از بر کنی این دلربایی را
من تورو میخوام
نه شبیه تورو
نه حتی بهتر از تورو
بهتر از تو از دید من وجود نداره
هیچکس نمیتونه اون
حسی که تو بهم میدی رو بده
کاش عاشق شدن همینقدر که نیما
میگه ساده و رویایی و قشنگ بود به تو که می‌رسم مکث می‌کنم
انگار در زیبایی‌ات چیزی جا گذاشته‌ام
مثلا در صدایت آرامش
یا در چشم‌هایت زندگی
استاد شهریار بعد از دیدن معشوقه ﺟﻮﺍﻧش
ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ
ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺴﺮﻡ
ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 1

و ساعت 9:49 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم الهی من فدات بشم انلاین هستی خسته کارهایت نباشی جان جانانم دوست دارم


به هوای تو هر شب
بهار دسته دسته
در من جوانه می زند
غنچه باز می کند
و زیبایی اش را
به رخ تمام فصل های دلم می کشد
روزهایت را
به هوای بهاری صبح هایم
پیوند بزن که
دنیا از اینجا زیبا می شود
و هر شب هانه های دلم را
به موسیقی ملودی نور سنجاق میکنم
محبوب بیقرار شعر برگرد می خواهم تمام این غزل را ننوشته عریان کنم برای شب
و دلبریها با خیال آغوشت
بیا حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران بهاری می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران می‌خواستم
کنار تو بودن نشان همه
زیبا‌یی هاست
ارمغان تک‌تک خوبی‌‌ هاست
شکفتن شکوفه ها و
استشمام عطر همه گل‌ها‌ست
مژده‌ی بهاران و نو شدن زندگی
در همه فصل هاست
کنار تو بودن نهایت همه عشق بودن هاست
دعوتم کن به شهر آغوشت شهری که
عطر دلدادگی اش بتَراود اندامم را آغوشی که
بی پَروا مَرا
لا بلای بازوانت بفشارد بوسه هایت غرقم
کندآنگاه با شهد لبانت
عسلی کن لبانم را
زادگاه عاشقانه هایم
قلب توست
که آنجا بساط
عشق
بر پا کرده ای
تادر کرانه های
بی پایان آغوشت
دوست داشتنت را زندگی میکنم
در سَمتِ چپ سینه من
یک خانه کوچک است کسی جز تو در آن زندگی نخواهد کرد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 20 / 1

و ساعت 9:47 قبل از ظهر


فدای روی ماهت بشم احسان جونم بوس از راه دور اخه تا کی


شبانه هایم را با تو‌
قسمت میڪنم
آرامش و سڪوتش از تو
بے تابے و بیقرارے اش از من
آخرش برایت از دل شب
شعر و غزل مے آورم
و تو نیز برایم
دلدادگے و شیدایے را
لبهای ما
احساس عمیق عشق را
نابلدند
بیا تا مصاحبتی عاشقانه
چشمهایمان را
به هم تعارف کنیم
و ریز گردهای عشقِ
من به تُ
در همه جاپخش شده
بد نیست
اگر مبتلایم بشوی
من بعید میدانم تو این شب ها را تنهایی بگذرانی وگرنه چطور ممکن است عکسی
خاطره ای تشابه اسمی
عطری حتی
یک دلتنگیِ ساده ی لعنتی
تو را
به سمت من هول ندهد
عشق من با انگشت‌های کشیده پیانو می‌نواخت من پابه پای پونه‌های وحشی می‌رقصیدم
باران می‌آمد
بهار نارنج‌ها همه مست هوا هوای تو بود
و گاهی خوا‌‌بت را می‌بینم
بی‌صدا
بی‌تصویر
مثلِ ماهی در آب‌های تاریک
که لب می‌زند و
معلوم نیست
حباب‌ها کلمه‌اند
یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی
قشنگترين تعریفی كه از رابطه لانگ دیستنس شنيدم :
او را لمس نکردم ولی میتوانم دوست داشتنش
را با تمامِ وجودم حس کنم عشق تنها چیزیست که نیازی به چشم ندارد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 17 / 1

و ساعت 8:28 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم خسته کارهایت نباشی

به هوای تو هر شب
بهار دسته دسته
در من جوانه می زند
غنچه باز می کند
و زیبایی اش را
به رخ تمام فصل های دلم می کشد
روزهایت را
به هوای بهاری صبح هایم
پیوند بزن که
دنیا از اینجا زیبا می شود
و هر شب هانه های دلم را
به موسیقی ملودی نور سنجاق میکنم
محبوب بیقرار شعر برگرد می خواهم تمام این غزل را ننوشته عریان کنم برای شب
و دلبریها با خیال آغوشت
بیا حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران بهاری می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران می‌خواستم
کنار تو بودن نشان همه
زیبا‌یی هاست
ارمغان تک‌تک خوبی‌‌ هاست
شکفتن شکوفه ها و
استشمام عطر همه گل‌ها‌ست
مژده‌ی بهاران و نو شدن زندگی
در همه فصل هاست
کنار تو بودن نهایت همه عشق بودن هاست
دعوتم کن به شهر آغوشت شهری که
عطر دلدادگی اش بتَراود اندامم را آغوشی که
بی پَروا مَرا
لا بلای بازوانت بفشارد بوسه هایت غرقم
کندآنگاه با شهد لبانت
عسلی کن لبانم را
زادگاه عاشقانه هایم
قلب توست
که آنجا بساط
عشق
بر پا کرده ای
تادر کرانه های
بی پایان آغوشت
دوست داشتنت را زندگی میکنم
در سَمتِ چپ سینه من
یک خانه کوچک است کسی جز تو در آن زندگی نخواهد کرد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 17 / 1

و ساعت 8:27 قبل از ظهر


قربونت برم احسان جونم کلی ذوق کردم باز داری کارت رو پیش می بری ولی خواهش می کنم فعلا تلویزیون نیا


  خدا رحـم ڪند
بہ مـن
بہ تـو
بہ این تـب عشـق
و دلتنڪَی‌هاے همیشڪَی
ڪہ ڪَاهی بغـض می‌شـود
و ڪَاهی شـعــر
چاره ای نیست باید خاطر مچاله شده را
دوباره باز کرد
بویید و
بوسید و
در خیال آغوشت بخواب رفت
نگاهت
گلریزان تمامِ شعرهاے من است بگذار
در جنتِ دوست داشتنت
بغلتد تمامِ
واژگان بیمارم
و خیـال بـودنت را
زیـر نور ماه جستجو ڪردم
سـپس نگاهی به حوضچه آبی انداختم
تا تصویـرت را
در هلالی مـاه
بـه خانه چشـمهایم هدایت ڪنم
و در نهایت
تو را در قلبم ساڪن دهم
تو را دوست داشتم
و این سرآغاز درد بود
نسیم بهاری، در لا به لای برگ های بید مجنون می وزید
و با خود عطر گل یاس را سوغات می آورد
من محو تماشای آن معرکه با شکوه بودم و حیران آن عطر
چشم گشودم
گویی خیالی بیش نبود
من اما نمی دانستم
که هر آمدنی را رفتنی ست
آری
تو را دوست می دارم
و این خود درد است
میخواهمت پرهـوسِ شبانه هایم
عـاشقــانـه چشـم در چشـم سینـه بـه سینـه حضـرت آغـوش مـرا دعـوت ڪن به نَبَـردِ
چشمانت
من برای اولین بار چیزی را پیدا کرده ام
که می توانم آن را واقعا دوست داشته باشم
تو را پیدا کرده ام و تو خیالم همدم من هستی
حتی بهتر از خودم فرشته خوب من
مركزِ دنيا
مكانِ خاصی نيست تویی هستی که خاص ترین مركزِ دنيایی



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 16 / 1

و ساعت 1:46 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیزم قربونت برم آنلاینی بوس بروی ماهت امیدوارم کارهایت خیلی عالی پیش برود الهی


شبانه هایم را با تو‌
قسمت میڪنم
آرامش و سڪوتش از تو
بے تابے و بیقرارے اش از من
آخرش برایت از دل شب
شعر و غزل مے آورم
و تو نیز برایم
دلدادگے و شیدایے را
لبهای ما
احساس عمیق عشق را
نابلدند
بیا تا مصاحبتی عاشقانه
چشمهایمان را
به هم تعارف کنیم
و ریز گردهای عشقِ
من به تُ
در همه جاپخش شده
بد نیست
اگر مبتلایم بشوی
من بعید میدانم تو این شب ها را تنهایی بگذرانی وگرنه چطور ممکن است عکسی
خاطره ای تشابه اسمی
عطری حتی
یک دلتنگیِ ساده ی لعنتی
تو را
به سمت من هول ندهد
عشق من با انگشت‌های کشیده پیانو می‌نواخت من پابه پای پونه‌های وحشی می‌رقصیدم
باران می‌آمد
بهار نارنج‌ها همه مست هوا هوای تو بود
و گاهی خوا‌‌بت را می‌بینم
بی‌صدا
بی‌تصویر
مثلِ ماهی در آب‌های تاریک
که لب می‌زند و
معلوم نیست
حباب‌ها کلمه‌اند
یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی
قشنگترين تعریفی كه از رابطه لانگ دیستنس شنيدم :
او را لمس نکردم ولی میتوانم دوست داشتنش
را با تمامِ وجودم حس کنم عشق تنها چیزیست که نیازی به چشم ندارد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 16 / 1

و ساعت 1:44 قبل از ظهر


دوست دارم احسان جونم می بوسمت عزیز تک تک لحظه هایم

♥️ℒℴνℯ♥️

 

عشق برای من یعنی فدا شدن

یعنی از خودگذشتگی

یعنی بودنت در کنارم . ‌. .

کاری به معنایی که دیگران

از عشق دارند ندارم . ‌. .

من عشق را در بودن تو می دانم

و اگر لازم باشد برای بودنت 

خودم را هم فدا خواهم کرد . . .

همین که در قلبت باشم

و همینکه فراموشم نکنی

و مرا به خاطر‌ آوری برایم کافیست ????❤️

 

♥️



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 1

و ساعت 8:34 قبل از ظهر


چقدر دلم میخواد بیایی و تکلیف این عشق را مشخص حتی اگر بگویی نه می پذیرم

سبزی چشمانت
دروغ بزرگیست
که هر سیزده
به بختم گره می زنم



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 1

و ساعت 8:33 قبل از ظهر


سلام احسان جونم قربونت برم تو ماه عسل چقدر جوون بودی یادش بخیر چقدر واست پیامک میزدم و با عشق نگاهت

من برای اولین بار چیزی را پیدا کرده ام
که می توانم آن را واقعا دوست داشته باشم
تو را پیدا کرده ام و تو عشق من هستی
حتی بهتر از خودم فرشته خوب من



:: برچسب‌ها: دلنوشته غن فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 1

و ساعت 8:30 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی سیزده خوش گذشت البته با روزه داری طبیعت رفتن سخت بود ما رفتیم به نیتت تمام سبزه


????????????????
سیزده آمد و مردم همه در دامن دشت
من که از عشق تو عمری‌ست به صحرا زده‌ام
سبزه‌یِ سیزده را
هر که به فالی گره زد
من گره می‌زنم اقبال تو را
بر دل خویش
سبزه ها را گره زدم به غمت
غم از صبر بیشتر شده ام
سال تحویل زندگیت به هیچ
سیزده های در به در شده ام
دنیای من‌زندگی من و نفس های من تو هستی
تو که نوروزم را تازه کرده ای و سیزده را با خیالت سرسبزتر از همیشه
هستم
گره ميزنم
در خيالم
تمام دوست داشتنم را به تارِ مویت
و ميبافم روزی باهم بودنمان را‌‌كه باز نمى شود‌مگر با دستانِ تو‌
سبزه در دست تو و چشم من اما نگران
که گره را به هوای چه کسی خواهی زد
تلخست این سیزده های بی تو
کاش نباشد
هیچ روزی بی تو
امروز هم به ته رسید
گویی هر روز بی تو
سیزده در به دریست
به چشمانت که نمی شود دروغ گفت
اما این گره هم
 به سبزه ی چشمانت تباه شد
باور کن
سیزده همان دروغ بی توست
گره ڪردن سبزه هاكه خرافات است
توقول بده مى آيى من يڪ روز نه
هرروز
زمين رابه آسمان گره ميزنم
سیزده را هم که به در کردیم
باز ما ماندیم و آرزوهای
روی دستمان
سیزده بدر مبارک



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 14 / 1

و ساعت 8:28 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی امشب واست خیلی دعا کردم عزیز ماهم


من هر شبم با یادِ تو قدراست
تا صبح احیای غم دارم
من هر شب با رویاے تو سر رو بالشت میزارم هر صبح بہ امید دیدن تو چشم باز میڪنم میدونی من باهات دنیایے دارم تو سَرم تو رویاهام هر شب رو تا صبح باهات
زندگے میڪنم میخوابم ڪہ خواب تورو ببینم یہ چیزے بهت بگم تو همیشہ بامنی همیشه شبت بخیر
خوب بخوابے جگر گوشه
یه سرے تضادها میتونن
خیلے قشنگ باشن مثلا تو
ڪه قوے ‌ترین
نقطه‌ ضعف منے
دوستت دارم
چونان دختری که عاشق مردی ست
که هیچگاه لمس نکرده فقط برایش نوشته است و چند عکسش را نگاه می دارد
کاش بدانی
دوست داشتنت
خورشید نیست که لحظه ای بیاید و لحظه ای برود ماه نیست که یک شب باشد و یک شب نباشد ستاره نیست که شبی پر شور باشد و شبی کم فروغ باران نیست که گاه شدت گیرد و گاه نم نم ببارد
مثل نفس می ماند
همیشه با من است
پرسیدم عشق چیست در نورِ شمع چرخی خورد و برقی زد
آن وقت خندید و جلو آمد
و به گوش اَم گفت عشق را نمیدانم چیست
اما آن قدر هست که گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل گر دل نبود کجا وطن سازد عشق ور عشق نباشد به چه کار آید دل
لانگ دیستنس یه چیزی تو مایه‌های این بیته
انگشت به دهان مانده‌ام از قاعده‌ی عشق
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم ????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 13 / 1

و ساعت 1:45 قبل از ظهر


سلام احسان جونم خوبی عزیز دلم احیا داری ات قبول باشه فدات بشم که آنلاین هستی بوس


به یاد سلام تو
لبانم همیشه ترند
و در انتظار گام‌هایت
چشمانم را در امتداد کوچه
وجب به وجب کاشته‌ام
ای ساده‌ترین از کدامین خیال عبور می‌کنی راهی را نشانم بده
برای تو سبز مانده‌ام
من که هر شب این حوالی
در غزل میبوسمت
جان دل وقتی که خوابی
بوسه را حس میکنی
من تورو یه گوشه ی قلبم گذاشتم و مراقبتم
مثل صدفی که مراقب مرواریدشه
قبلا هم بهت گفته بودم تو مروارید منی
آره گفته بودم ولی ندیدی نشنیدی
با وجود همه ی اینا
بی معرفتی نکردم و مراقبت بودم و هستم
کاش میامدی کاش بودی تا محکم‌ترین
صدف میشدم و تو زیبا ترین مروارید
عه ببخشید میدونم مال من نیستی
ولی همین خیالی که ازت باقی مونده
هرچند نا چیز کلی آرومم میکنه
دنبال وجهی میگردم که تمثیل تو باشد
زلالی چشم‌هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست‌هات
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان
لانگ‌دیستنس‌یعنی⤺
دلتنگی  تو درد دائمی در قلب من است، اما دانستن
اینکه با وجود دوری هنوز مال من هستی باعث
آرامش من می شود
لانگ‌دیستنس‌یعنی⤺
من شبایی که میخواستم یکیو بغل کنم،
تنها بودم و جاهایی که دلم میخواست با یکی برم،
تنها رفتم؛ چون فکر کردن به تو، از بودن کنار خیلیا قشنگ‌تره لانگ‌دیستنس‌یعنی⤺
یعنی دور بودنت مهم نیست مهم همین بودنته؛
وقتی دوتا روح یکی بشن صدای همو میش
حتی از راه دور



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 11 / 1

و ساعت 11:47 بعد از ظهر


یا علی خودت کمک کن من فقط احسان رو میخوام ۱۵ ساله دارم فقط اونو میخوام معجزه کن بهش برسم دوستش دارم


من شاید فقط دیوانه‌ای هستم
که در خیالِ خودم دستم را
بارها روی شقیقه‌های تو
می‌گذارم و آرزو می‌کنم
بوسه‌هایم قدرتی داشته باشند
که تمام سردردهایت را
از پیشانی‌ات دور کنند
از تیره‌ترین روزهای گذشته
تا آینده‌ی طل‍ایی‌ات
در سینه من
یک تو نفس می کشد
گاهی، بی نهایت عاشق است
و گاهی آنقدر لعنتی
که تمام جانم را می گیرد
و من  در هر حالتی
این تو ی عاشق لعنتی را
دوست دارم
عطـر تو
عطر سیب ممنوعه ‌ایست
کـه حوا چید
چشیدمت و از پا افتادم
سقوط ،تنبیه قشنگیست
اگر گناهم تـوباشی
تو عشق هستى
چرا كه
نفس براى تو كشيدن و
از عشق تو هر روز جوانه زدن
كار هر كسى نيست كسى چه مى داند
در دلم چه مى گذرد تو معنى تمام
دوستت دارمهايى
كه تا چشم كار مى كند
تو هستى و تو هستى و
تو
ستاره ای هستی در آسمان شبم از تمام کهکشان ها گذر کرده ام تا منظومه ای
به زیبایی لبخندهای تو ببینم تا زمین روی پولک نشان زیبایی ات بدرخشد تو روی دست های من هر شب نقشی دوّار می زنی از پریزادی که حوصله ام را
فرسنگ ها طی کرده است
و یا شاید خیال آغوشت دفترے ست با ورقه هاے بسیار
و من
قایق رانے شناور میان آبراه خواستنت
بسیار پارو مے زنم،
دوست داشتن تو را
قلبِ تووو
تنها کشورِ پهناوری است که من
قرارداد بسته ام
تا آخر عمر
تمام وجودم را
برای تو در آنجا به نمایش بگذارم و خاطرم آسوده است
که هیچکس نمی تواند
برای اشغالت بجنگد
امشب عاشقانه هایم را بنوش
فرداخاطره میشوند
لابلای ایکاشها پنهان می مانَند
پیدایشان نمیکنی
پیدایت نمیکند
امشب
شعرهایم را بپوش
هوای عشق
گرمت میکند



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 10 / 1

و ساعت 11:41 بعد از ظهر


امشب باز هم مثل هر سال عکست رو گذاشتم روی سینه ام و کلی گریه وگلایه کردم ۱۵سال صبر برای عشق حقم نبود

کاش میشد از تو گوشی
کشیدت بیرون و کلی بغلت کرد.
میدونی از یه جایی به بعد دیگه این گیفا
و این کلمه ها به درد نمیخورن.
من خودتو میخوام، خود واقعیت،
آغوش واقعیت‌.
‌چی میشد اگه میتونستم
با دستام صورتتو لمس کنم؟
چی میشد اگه میتونستم
یبار اسمتو صدا بزنم و تو برگردی نگام کنی؟
چی میشد اگه میتونستیم
دست همو بگیریم و تو این
خیابونای لعنتی قدم میزدیم؟
چی میشد اگه من تو رو کنار خودم داشتم؟
نمیشه! من فقط میتونم تو رو از پشت صفحه چت داشته باشم و من این رو نمیخوام.
من میخوام بهم بگی دوست دارم ولی از پشت گوشی نه، اما وقتی
تو چشمام نگاه میکنی، آره ????????????
اگه بخوام بغلتو توصیف کنم میدونی چی‌میگم؟
میگم خونه‌یِ امن ، جایی که توش بزرگ میشم ، رشد میکنم و از همه مهم‌تر جایی که توش زندگی میکنم.
میگم پناهگاه من ، جایی که وقتی ناراحتم و غم دارم آرومم میکنه ، به وجودم آرامش تزریق میکنه و همونجایی که قشنگ‌تر ازش وجود نداره.
باید یادت بمونه که فقط بغل تو بهم همه‌ی این حسارو میده جانِ من ????????
دوستت دارم؛ ❤️
مثل شایع که می گه: تو جات تو همین بغله بگو خب.
یا مثل هیچکس که میگه: تورو دست نمی زنم، تورو نفس می کشم، واست حبس توی قفس می کشم.
یا مثل تتلو که می گه: شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه ی منظورم.
یا مثل شاهین که میگه: با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم، من به آرامش وحشی چشات مدیونم.
مثل سورنا که می گه: من عاشق چشماتم، ماتم، ماتم، ماتم.
یا مثل کوروش که میگه: به خودم قول دادم از تو جایی نگم، بعد تو با کسی هم اتاقی نشم.
یا مثل یاس که می گه: تو تنها دلیل اشتیم با دنیایی.
.
.



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 10 / 1

و ساعت 11:38 بعد از ظهر


سلام احسان جونم خوبی فدات بشم که آنلاینی و خوشحالم که این دو سال کار کردی و مفید استفاده کردی بوس


سکوتم صدای جنون است صدای آغاز یک پایان صدای پایانی بی سرانجام
صدای مرگ در آغوش زندگیست سکوتم صدای خموشی یک ستاره
در لباسی نورانیست صدای خش خش برگ‌های به زمین نیفتاده صدای نم نم بارانی نباریده صدای برق بی رعد است آری سکوتم
صدای آرامش قبل از طوفان است
آری
قشنگ ترینم دلم برایت تنگ است
ولی کاری از دستم بر نمی آید انگار در سرنوشتمان نوشته شده باید در این
فاصله و دلتنگی جان بدهم اما میخواهم
بدانی چهره و لبخند زیبایت را دقیقتر و واضح‌تر
از آدم هایی که هرروز میبینم به یاد دارم
یادت نرود فاصله و دوری من و تو هیچوقت
به فراموشی ختم نمیشود بلکه فقط شوق
دیدن دوباره‌ ات را بیشتر میکند
تو بیایی
واژه ها پشت سر هم می آیند
براے عاشقی
همه اش می شود
عشق
عشق
عشق
از چشم های من
موجِ  دوست داشتن  می آید
از چشم های تو سکوت و دلسردی
چه چیزی نیاز است
برای از پای در آوردن عشق
جز این تضاد تلخ و دلگیر

????بی‌ عشقِ تو این فاصله‌‌ها ، ما شدنی نیست
شبِ بی رخِ مهتاب که فردا شدنی نیست
از عشق فقط درد نصیبِ دل ما شد
دردیست غمِ عشق ، مداوا شدنی نیست
انگار که بختِ دلِ ما را گره بستند
از بخت بدم این گره ها وا شدنی نیست
تا چشم گشودیم  ،برفت عمرِ جوانی
بر گشتن ایام دریغا شدنی نیست
تقدیر چنین خواست نباشی به کنارم
این زندگی بی‌عشقِ تو احیا شدنی نیست
دستانِ تو در دست من و ساحل دریا
هرچند که زیباست و امّا شدنی نیست
احساسِ قشنگیست که من دل به تو دادم
آن کس به تو دل بست که تنها شدنی نیست????



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 10:31 بعد از ظهر


احسان جونم فیلم بساز بگو آخر ماجرای عاشقی چون من چیست که دلم کسی غیر تو رو نمیخواد

????♥️????♥️????

 

‌ بی نهایت دوستت دارم ، اگر باور کنی

می توانی این سند را، ثبت در دفتر کنی

*♥️*

می توانی باورت را‌ ، از نگاهم بشنوی

یا بسوزانی به پای عشق و خاکستر کنی

*♥️*

شک نکن، ققنوسم و آتش، نمی سوزد مرا

بلکه از سوزاندنم، حال مرا بهتر کنی

*♥️*

امتحان عشق را، با نرخ جان ، پس می دهم

می توانی رد کنی، یا رتبه ی برتر کنی

*♥️*

آنچه می خواهی بکن ، اما مبادا عاقبت

غنچه ی نشکفته ی عشق مرا، پرپر کنی

*♥️*

باورت کردم که برحکم تو گردن می نهم

گرچه تبعیدم به شهر و کشوری دیگر کنی

*♥️*

در کنارت هستم و آنگونه جذبت می شوم

تا مرا هم مثل خود، مست می و ساغر کنی

 

 



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 1:21 قبل از ظهر


ای جانم عسلکم که کلی کارهای مفید این مدت انجام دادی خدا رو شکر قربونت برم الان آنلاینی جانم رفت

ساعت امروز را به وقت

????عاشقی كوک كن

????لبخند هايت را روی

????مدار خوشبختی تنظيم كن

????نفسهايت را به بوی مهربانی

????آغشته كن

هرصبح 

????چه عاشقانه ای 

❤️خواهد شد

 ????وقتی نگاه در نگاه تو

❤️نفس در نفس های تو

 ????در آغوشی 

❤️پر از عطر تن تو

 ????آرام بگویم

 دوستت دارم

 



:: برچسب‌ها: دلنوسته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 1:18 قبل از ظهر


سلام احسان صدف زندگیم وای دلم غش کرد عکس گذاشتی ای جانم عینک قشنگ وای فیلم عاشقی من به تو رو بساز


امشب رها از زمان تنها به تو می اندیشم
آهنگ های تکراری خاطره تکراری
و اشک های تکراری تکرار در بودن تو
که هیچ گاه تکراری نمی شود این بی نهایت من است
به چه مانند کنم خیال خلوت آغوشِ تو را بهیکے بسترِ گل بهپرستشگهِ عشق ےابه خلوتگهِ جان ها که غم از یاد برد بهنفس هایِ بهارےابه یڪ خرمنِ یاس
که شمیمِ خوش آن را همه جا باد برد بهچه مانند کنم من ندانم
به نگاهے تو بگو
به چه مانند کنم
ماه من کاش یک شب در میان
قنوت دستهایم
همراه آیه آیه ی استجابت لبهایم
در کنار سجاده ی دلتنگـــی هایم
زیر سایه های خیالت
عاشقانه در آغوشــــم بگیری
و دلتنگی های بی امانم را
با ربنـــای چشمانت باطل کنی
دلم نمی‌آید که شب را رهاکنم و همینطوری بخوابم
شب قشنگ است
شب باید بیدار ماند
گاهی به‌سلامتی ستاره‌ها شراب حافظ شیراز نوشید و فنجون قهوه سر کشید و حرف زد گریه کرد
شب باید کتاب خواند فیلم دید
شب باید عاشقی کرد
مرا دعوت کن
به ممنوعه ی آغوشت
عریان کن
درحصار بازوانت
این روح سرکش و پریشان را
آه از خطوط نگاهت
که با طرح سکوت رقص شورانگیز عشق را
بپا می دارد
در شهر چشمانت
و آغاز میکند
فصل جدید عاشقی را
عاشقــــــــــــــی را بلد نیستم
اما تا دلت بخواهد
بی احتیاط دوستت میدارم
طوری دوستت می دارم
که هر لحظه
با چشم عاشقانه نگاهت می کنم
با چشم فراوان صدایت می کنم
با چشم بی صدا می بوسمت
با چشم عاشقانه می بارمت
و با چشـم بی آنکه در کنارم باشی
عاشقانه آغوشت را لمس می کنم
بـاز هــم شــــــب و تڪـرار پـر حادثـه ے یـادت
و اینگونه هر شـب به زیباترین
تڪـرار عالـم دچـار می شـوم
هیچ کس
نمی توانست مرا به کشتن دهد هیچ کس
به قشنگی تو مرا نکشد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 1:11 قبل از ظهر


احسان جونم یادته به برنامه ماه عسل پیامک دادم که من شماره آقای علیخانی رو میخوام اخ دلم واست مرد


امشب به همراه آغوشم
برایت کمی خواب آورده‌ام
انتخاب با تُ ست یا به چشمانم برس
یا به آغوشم
گمان میکنم ‌تُـــــو باید یکی از شاهرگ هایم باشی????
که دوست داشتنت بند نمی آید عجیب است اینقدر دوستت دارم
بی دلیل و بی منطق اخر آدمی به
وقت عاشقی دلش تپش به
ریتم نفس های معشوقه اش میزند چشمانش چیزی را نمیبیند و گوش ها
فقط از اسم یارش پر میشود دوست داشتتن عجب عالمی است
آن هم اگر تورا دوست داشته باشم
ببین من تو رو یه دریا دوست دارم
آخه دریا آبیه صداش قشنگه پناهه مهربونه
از همه مهم تر زیاده خیلی زیاد تموم هم نمیشه من تو رو با اینهمه زیبایی
یه دریا دوست دارمت عشقم ????????
شب امّا برای من است وقتی فکر می‌کنم
این‌وقتِ شب مگر چندنفر بیدارند و از میان آنان‌که بیدارند
مگر چندنفر به تو فکر می‌کنند و از میان آنان‌که بیدارند و به تو فکر می‌کنند مگر چندنفر می‌توانند
صبح فردا شماره‌ات را بگیرند
و این‌ شعر را برایت بخوانند
شب را
فدای تو شدن را عشق است غزلی ناب برای تو شدن را عشق است خواب ‌آلوده‌ام و مَنگ و خمارم امّا
مست درحال و‌ هوای تو شدن راعشق است



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 1:8 قبل از ظهر


احسان جونم قلبم نفسم زندگیم به حق این ماه رمضون که میامدی می گفتی ماه تون عسل که من واست میمردم


تو نیستی شبها
پرگار نگاهم
دورِ لب های تو میگردد
دوست دارم
رمزِ سکوتِ دردهایم
با هجایِ لبهای تو
باز شود و
هر شب زندگی
با هوای ابریِ چشم های من
به خواب میرود هر چقدر
با اشک بیرون می ریزمت بی فایده است
چسبیده ای به قلبم بیرون نمی روی
عشق را بیٺ بیٺ از لبٺ مے چیند‌
و در آݟوشٺ با قـافیھ مے سُـــــرایَمَـش
نقطه ی پایانی ندارد
نگاه مستانه ات در آغوش بگیر مرا
تا ستاره ها در چشمانت
رقص نور کنند
آنگاه که
شب بخیر بگویی
با رویاهایت در من ببار
و کار عشق را یکسره کن
این شبهایم را
برای تو نگه داشته ام
تا زیباترین شعر جهان را
با بوسه ای از جان من بیرون بکشی
با رویاهایت در من ببار
باز شاعر میشوم
و برای تو مینویسم
جوهرقلمم سرریز میشودبه زبان مولانا
با ترانه ای در جانم میجوشی
و به زبان شاملو
در دفتر قلبم یکه تازی می کنی
شب هایی که ماه را،
در آسمان می بینم فکر می کنم تویی که پنهانکی نگاهم می کنی می بینی ماه من شب های
بی تو بودن چگونه می گذرد



:: برچسب‌ها: دلنوشته غم فراق ,

نوشته شده توسط الناز پوراسماعیلی در 9 / 1

و ساعت 1:6 قبل از ظهر



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 810 صفحه بعد

.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by cheshmanabi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




................................................ النازپوراسماعیلی ............................................. به صفحه اینستاگرام نقاشی ایرانی من بپیوندید: INSTAGRAM_IRANIAN1PAINTING ............................................. به صفحه اینستاگرام آشپزی من بپیوندید ... lnstagram- cheshmanabi ............................................... https://instagram.com/shayda_wear?igshid=10z6vflya9ey6 مزون مانتوی اینجانب دراینستاگرام عضو شوید ممنون




الناز پوراسماعیلی
















حافظ , دلنوشته غم فراق , دلنوشته لحظه قرار عاشقی , دلنوشته فراق , سهراب سپهری , مولانا , شعر , سخنان بزرگان , دلنوشته چشمان بی فروغ , آشپزی 2 الناز , جک , آشپزی الناز , دلنوشته غم فراق , مینیاتور , صنایع دستی ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 79
بازدید دیروز : 1673
بازدید هفته : 1752
بازدید ماه : 5279
بازدید کل : 775771
تعداد مطالب : 24291
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


ستاره امید

<-PostTitle->

<-PostContent->

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
[ ]
................................. ???????????????? ...........................

دانلود آهنگ
.............................

دانلود آهنگ
.................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
....................................

دانلود آهنگ
........................................

دانلود آهنگ
...........................................

دانلود آهنگ
.........................................

دانلود آهنگ
...........................................